شعر دل نوشته
جانان در پس گوشی اما گوش صدایی از تو ندارد
تو در جان منو
من در پی جام و دُرد
نالانم از از خموشی و فراموشی
گه گاهی به یادت
وگه گاهی فارغ از یادت
چه کنم که دنیا مرا مست مدهوش خود کرده
گاهی مرا با او ستیز است
اما....
گاهی توان مقابله با او را ندارم
ومقلوب اوییم
زیرا که تورا از یاد برده ام
مدَدی کو را مقلوب خود کنم
سجادطیبی خرِّمی
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 99/6/13 ] [ 2:37 عصر ] [ سجادطیبی خرمی ]