نیامدی سر این غصه باز می ماند ( رضا محمدصالحی )
نیامدی ، سر ِ این غصه باز می ماند
نگاه منتظرم در حجاز می ماند
نیامدی ، سر عُمرم فرود آمده لیک
در آرزوی تو سر ، بر فراز می ماند
هنوز ناز تو را می خرند ملت ِعشق
دل رمیده ی ما ، در نیاز می ماند
دلی که سمت غم ات عاشقانه مایل شد
دچار دائم ِ سوز و گداز می ماند
همین که چشم تو رنگی ز آسمان دارد
همین که عمق نگاهت به راز می ماند-
برای عاشقی و دل سپردنم کافی است
به لوح زندگی این امتیاز ، می ماند
بیا که بی تو بهارم نمی رسد از راه
بیا که بی تو زمستان دراز می ماند
رضا محمدصالحی
ادامه مطلب
[ یکشنبه 96/12/6 ] [ 7:23 عصر ] [ سجادطیبی خرمی ]